جبههاي كه خاكش مقدس و پاك است و خون پاكترين عزيزان اسلام آن را تطهير نموده، جبههاي كه امامان معصوم عليهمالسلام در لحظه شهادت عاشقانشان بر سر بالين آن حاضر و تمام دردها و خستگيها و ياد دنيا را از يادشان ميبرند. جبههاي كه دانشگاه عارفان است و بزرگترين عارفان دنيا به پاي اين بچه بسيجيها كه در هنگام راز و نياز با خداي خويش هيچ چيز را مانع بين خود و خدا نميبينند. چه زيباست تفريح و گريه و ناله و راز و نياز اين سربازان و عاشقان حسين عليهالسلام به درگاه خداوند رحيم كه قلم و بيان عاجز از توصيف آن است. چگونه ميتوان حالات اين عاشقان خودا را به تصوير كشيد و بيان نمود؟ اين شدني نيست! مگر كه خود آيي و بيني.
مادرم ؛ الحق كه چه نام زيبا و پر مسئوليتي بر خود نهادي. نام دخت گرامي پيامبر اكرم صليالله عليه وآله ، نام همسر علي عليهالسلام، نام مادر سادات، نام مادر حسن و حسين عليهماالسلام ، و چگونه و چه پر صلابت همان روش و خوي فاطمه عليهاسلام را ادامه دادي، در فقر و تنگدستي و با رنج و مشكلات بسيار و با تحمل مصائب و سختيها اين فرزند ناقابلت را تربيت نمودي . مادرم قلم و بيان عاجز از بيان دردها و مشقتهاي تو ميباشد ولي مادرم ناراحتيهايي كه تو كشيدي هيچ به پاي مصائب و ناراحيهاي حضرت فاطمه عليهاسلام نميرسد. آخر او حسن و حسين خود، بالاتر علي عليهالسلام را در راه اسلام فدا نمود و باز شكرگزار درگاه خدا بود.
مادرم ميدانم كه دوري من از تو برايت مشكل است اما هر موقع دلت براي من تنگ شد و ياد من افتادي سري به گلستان شهدا بزن، برو آنجا مادران شهيد را ببين كه چگونه بر روي قبر فرزندانشان افتاده و ناله آنان را ميشنوي، سيماي پاك شهيدان را ميبيني، پيام آنان را از سيماي پاكشان ميخواني، پيامشان اين است كه مادر احمد؛ ناراحت نباش آخر احمد راه ما را دارد ادامه ميدهد.
مادرم من نميتوانستم راه اين شهدا را ادامه ندهم، فرداي قيامت نميتوانستم در رخسارشان بنگرم، چگونه ميتوانم شاهد پرپرشدن اين عزيزان باشم و خفت و خواري و ماندن در خانه را به خود بقبولانم؟ اين امكان نداشت و من آمدم تا راه اين بخون خفتگان را ادام دهم.
برادرم رضا؛ از تو بسيار قدرداني مينمايم كه همچون پدري براي من بودي و جاي خالي پدر را براي خانواده و من پر نمودي . در دوري من از خانه از تو ميخواهم كه نگذاري كمبود من در خانه براي مادر، كوچكترين غصه و ناراحتي ايجاد نمايد.
برادرم، تو در هنگامي كه پدرم را از دست دادم زحمات زيادي براي من كشيدي كه از جبران آن عاجزم. اگر خداوند لياقت شهادت در راه خودش را به من بيلياقت عطا نمود از تو ميخواهم كه جاي خالي من را در خانه پر نمايي و بداني كه شهيدان زندهاند و اين كلام خداست كه در كلام خدا هيچ شبههاي نيست و كي راستگوتر از خداي ميباشد. پس اگر خواستي با من صحبت نمايي، بيا بالاي سر قبرم با من صحبت كن و ببين كه چطور جوابت را ميدهم. فقط خود را از مظاهر دنيا دور كن و آن وقت ميبيني كه چه خوب حرفهايم را ميشنوي.
برادرم؛ در مرگم گريه نكيند كه برايم ذلت است، آخر من به سعادت و بالاترين مقام نزد خدا رسيدهام و گريه بر اين سعادت ننگي براي من ميباشد. پس در هنگام شنيدن خبر شهادتم خوشحال باشيد كه من راضيترم هستم. به يكديگر تبريك بگوييد ، فكر كنيد عروسيام ميباشد. بالاتر آخر نميتوان شهادت را گفت چه ميباشد ! فقط آناني كه اين را دارا ميباشند ميفهمند.
مادرم، برادرم، خواهرانم؛ اگر ميدانستيد كه شهادت و شهيد چه قدر نزد خدا محبوب است، اينقدر بي تابي نميكرديد، آخر موقع شهادتم، سالاتر شهيدان حسين عليهالسلام ميآيد بالاي سرم مينشيند، گرد و خاك را از صورتم پاك ميكند، صورت خون آلودم را با دستهاي مباركشان پاك و تطهير مينمايد، نوازش ميكند و برايم از بهشت و خدا ميگويد.
مادر مهربان و عزيزم كه عمر گرانبهاي خود را صرف تربيت و هدايت و بزرگ شدن ما كردي، نميدانم كه چگونه از شما تشكر نمايم.
مادرجان اگر كه من شهيد شدم، افتخار كن و خوشحال باش از اين كه امانتي كه خدا پيش شما داشت تحويل دادي.
مادرجان اگر خواستي گريه كني ، گريه براي فرزند خود نكن بلكه براي حضرت اباعبدالله الحسين عليهالسلام گريه كن ، شايد كه در روز قيامت دست ما را بگيرد.
نظرات شما عزیزان:
برچسب ها : وصیت نامه شهدا , وصيت نام شهيد والا مقام احمد اميني ,